بگذار روزگار هر چه میخواهد پیله کند.
گوناگون...برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 201 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1391 ساعت: 1:08
برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 232 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1391 ساعت: 1:08
حکایت کسی بود
که عاشق دریا بود............اما قایقی نداشت
دلباخته سفر بود.......... اما همسفر نداشت
حکایت کسی بود
که زجر کشید.اما................ضجه نزد
زخم داشت اما........................ ننالید
بغض داشت اما ...............اشک نریخت
حکایت من...
حکایت کسی بود که پر از فریاد بود اما سکوت کرد
تا همه ی صداها را بشنود.
گوناگون...برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 224 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1391 ساعت: 1:08
در میان مردمی که میدوند برای زنده بودن
تو ارام قدم برداری برای
زندگی کردن.
گوناگون...برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 218 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1391 ساعت: 1:08
نپرس کاسه
های خالی سهم کیست.
گوناگون...برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 193 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1391 ساعت: 1:08
انقدر که در من هراس گرفتن دستی هست
ترس از گم شدن نیست...........
گوناگون...برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 212 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1391 ساعت: 1:08
مشت میکند
میپرسد گل یا پوچ؟
در دلم میگویم فقط دستانت.
گوناگون...برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 209 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1391 ساعت: 1:08
نمیفهمد........
اما ان که بدرقه میکند
خوب میداند
که کاسه اب معجزه نمیکند.
گوناگون...برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 219 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1391 ساعت: 1:08
خدایا
نادانی امروزم را بگیر
تا شادی فردایم را از دست ندهم.
برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 223 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1391 ساعت: 1:08
دختر خانونم ها بیاید ادامه
گوناگون...برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 219 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1391 ساعت: 1:08
برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 229 تاريخ : جمعه 2 تير 1391 ساعت: 1:08
هنگام برگشتن خانمی با مانتو و روسری و ظاهری مرتب در حال فروختن گل بو.د
آنقدر ظاهر با کلاسی داشت که برای خرید گل پنجره را باز کردیم
شخصیت با وقاری داشت
وقتی گفتیم به شما نمی آید گل بفروشید، با کلامی تکان دهنده گفت
بی کس هستم، اما ناکس نیستم.. زندگی را باید با شرافت گذرون
کجای دنیا میتوان این سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام یک گلفروش یافت؟به خانه که رسیدیم همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است
به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیفم همراهم نیست
گفتم ببخشید پول نیاوردم، میروم بیاورم و در حالیکه مبلغ کالایی که خریده بودم کم نبود،
مغازه دار با اصرار گفت نه آقا قابل شما رو نداره ببرید و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد
تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟
تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: آخه چه عجله ای بود؟شب در حالیکه پشت لپ تاپم داشتم کار میکردم، یکباره صدای آکاردئون یکی از ترانه های خاطره انگیز را سر داد
در کوچه نوازنده ای با زیباترین حالت و مهارتی خاص مینواخت
به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم
یکی آمد و به او نزدیک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پایین فقط بخاطر این ملودی قشنگی که میزنی
با رضایت پولی به زو داد و رفت…حساب کردم دیدم پولی که در این کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبی دارد
در کجای دنیا کسی میتواند در کوچه ای سرودی را سر دهد؟ من جایی ندیده ام.میتوان همه رخدادهای بالا را منفی دید
چرا باید خانمی با وقار گل بفروشد..؟
چرا فردی که به کامپیوتر وارد است باید بالای کوه املت درست کند..؟
چرا باید نوازنده ای ماهر در کوچه بنوازد…؟؟ و از این دست نگاههای منفی که خیلی ها دارند
اما هیچ راه حلی هم ندارند که مثلا این مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلی حل خواهد شد؟
و آیا نگاههای منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا میکند؟
من هر چه را دیدم مثبت میدیدم.بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کرده ایم در حالیکه در عمل وجود ندارند
و آنچه را نیز که وجود دارد، چشم ما نمی بیند و ذهن ما درک نمیکند.
مثلا آدمها را به دو گروه “باکلاس” و” بی کلاس” تقسیم کرده ایم..!
ماکسیما، پرادو و بنز با کلاس، و پیکان و پراید بی کلاسند.حالا در جاده گیر کنید، به هردلیل…، چه تمام شدن بنزین، چه خرابی ماشین…
امتحان کنید حتی یک ماکسیما و پرادو و بنز بخاطر کمک به شما توقف نمیکند
و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت… کدام با کلاس ترند؟میتوانید به رخدادهای یکروز عادی از زندگی فکر کنید، در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد
گوناگون...
برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 232 تاريخ : جمعه 2 تير 1391 ساعت: 1:08
تحقیرت هم کنم کافـــی نیست
تفریقت میکنم از تمام زندگی ام
.
.
.
نبودنت هستیمو نابود میکرد
ولی حالا بودنت . . .
میشه نباشی ؟ ؟ ؟
.
.
.
“حوا” که باشی بعضی ها “هوا ” برشان می دارد که “آدمند ” !!!
.
.
.
بــــــــــــــــــعضی ها را دَر جوب بایــَد شــُست
تــا لــَجن ها هَمه خوشحــال شــَوند کــه
کــَـثیف تـــَر اَز خوُدشــان هَم هــَست . . .
.
.
.
هیچ وقت، اگه تو رو با کس دیگه ببینم حسودی نمی کنم…!
آخه مامانم یادم داده اسباب بازی هامو بدم به بدبخت بیچاره ها…
.
.
.
نه حرفی برای گفتن …
نه امیدی برای ماندن …
نه پایی برای رفتن …
نه تمایلی برای دوباره ساختن …
تو از اول هم هیچ نداشتی !
.
.
.
سلامِ مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود بپرس
چگونه شب ها را آسوده می خوابد . . . ؟
..
.
کاش ما آدما هم مثل گربه ها با چند لحظه بو کشیدن ،
میفهمیدیم که هر آشغالی ارزش وقت گذاشتن نداره . . .
.
.
.
یه زمانی می گفتن از تو چشماش میشه فهمید
راست میگه یا دروغ …
اما حالا دیگه اینقدر توانمند شدن بعضیا
که با چشمشونم دروغ میگن …
.
.
.
تو را من “تو” کردم
وگرنه “او” هم زیادت است
پس اینقدر برایم ،شما,شما نکن…
.
.
.
کاش نـــارو هم مثل لایک زدنــــی بود…
میـــزدم میزدی ….
نمیــــزدم نمیزدی …
.
.
.
عشق هایت را مثل
کانال تلویزیون عوض می کنی
و افتخار می کنی،
که عشق برایت این چنین است !
و من می خندم …
به برنامه هایی که هیچکدام ،
ارزش دیدن ندارند . . .
.
.
.
از قــــــبل هم باید حدس مـــــی زدم می روی
“رفـــــــتنــــ ” همیشہ
حتی در دستور زبان فارســـی
“لــــــازمـــ” است…
.
.
.
زلالی قلبت ارزانی دیگران
من این احساس آبکی را نمیخواهم
.
.
.
قرار نیست که همیشه من خوش باشم …
دیروز من خوش بودم از اینکه در کنارت بودم …
امروز دیگری خوش است برای با تو بودن …
و فردا یکی دیگر…
از تلاش دست نکش عزیزم که چشم ملتی به توست …
تو می تونی …
.
.
.
کاش یاد تو
به سان فلفلی زیر بینی که تحریکت میکند عطسه کنی،
قلبم را تحریک میکرد
تا هرآنچه از تو در قلب دارم
بیرون بریزد . . .
.
.
.
رفته ای ؟؟؟
بعضی ها بهش میگن قسمت
اما من تازگیها بهش میگم به درک . . .
.
.
.
به حق رفتی . . .
زیادی ات کرده بود
شیرینی ام دلت را زد
به حق رفتی . . .
.
.
.
داور قلبم نه سوت دارد
نه کارت قرمز…
راحت باش…
تا دلت می خواهد خطا کن
سکوت میکنم باز هم سکوت میکنم
.
.
.
وقتـــــی به عقب بر میگردی ؛
متوجه میشی که جــــــای بعضیا ،
الان که تو زندگیت خالــــــی نیست هیـــــچ …
اون موقعشم زیـــــــــــادی بوده … !!!
.
.
.
آنان که “عوض” شدنشان بعید است، “عوضی” شدنشان قطعی است… شک نکن !
.
.
.
اینقدر کــﮧ برای “خـــر” کردن من سـعے کـردے
بـراے خـودتـــــ وقتــــ میگذاشتے حتمــا “آدمــــــ” میشدے
.
.
.
این روزا باید دشمناتو فراموش کنی …
تنها کسی که می تونه تو رو به خاک سیاه بشونه
یک دوست کاملاً مورد اعتماده . . .
.
.
.
چرا وقتی دروغ میگی و من لبخند می زنم فکر میکنی خرم . . .
خب یه بارم فکر کن دارم به خریت تو لبخند می زنم . . !
.
.
.
خوش به حالشان !!
خوش به حال اونی که …
وقتی درآغوشت آرام گرفت به او میگویی :
قبل تر از تو ، هیچ کس نبود در افکارم . . .
.
.
.
این روزها جای خالی ” تـو ” را با عروسکی پر می کنم
همانند توست مرا ” دوست ندارد ”
احساس ندارد !
اما هر چه هست ” دل شـکـســتـن ” بلد نیست
.
.
.
داستان از آنجا شروع شد که تو اسمه تمام هرزگی هایت را آزادی گذاشتی . . .
و من از آنجا بی غیرت شدم که فکر میکردم به تمدن رسیده ام !
.
.
.
تقصیر خودمونه …
بعضی ها عددی نبودند و ما آنها را به توان رساندیم !
برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 264 تاريخ : جمعه 2 تير 1391 ساعت: 1:08
برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 243 تاريخ : جمعه 2 تير 1391 ساعت: 1:08
بنام خدا
نمی دونم چی بگم همینتوری موندم
گوناگون...
برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 208 تاريخ : پنجشنبه 1 تير 1391 ساعت: 2:19